پانته آپانته آ، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

پانته آعشق مامان وبابا

خاطرات بارداری

  سلام به دختر گلم این وبلاگو برات درست میکنم تا بدونی مامان چقدر دوست داره وعاشقته روزی که فهمیدم باردارم ازخوشحالی باورم نمیشد   تا جواب آزمایش روبگیرم انگار صد سال گذشت وقتی جوابو گرفتم از خوشحالی نمیدونستم چی کار کنم شبش با بابا جشن گرفتیم رفتیم جگرکی جگر خوردیم آخه مامان شکموت عاشق جگر چند وقت بعد ویارم شروع شد مرغ میدیدم حالم بد میشد ودرنتیجه تا آخر بارداریم مرغ نخوردم همش حالم بد بود وحالت تهوع داشتم نمیتونستم هیچی بخورم چند ماهی رفتیم خونه مادر بزرگت مامان بابایی تا حالم بهتر شد بعد برگشتیم خونه حسابی تنبل شده بود...
15 ارديبهشت 1391

بازگشت به گذشته قسمت اول

تقدیم به پانته آ و مامان گلش     یادش به خیر مامان همیشه می گفت این بچه کاراته بازه و من همیشه می خندیدم و گاهی دستم رو می گذاشتم رو شکم مامان (خونه اول پانی) که گاهی کلی تکون می خوردی   یک روز از روزهای فروردین ٨٨ بود که توی تخت خواب بودم که مامان هم طبق معمول یه وری خوابیده بود و من کمرم به شکم مامان چسبیده بود که ناگهان با تکونهای غیر معمول بیدار شدم که وقتی بیدار شدم یه ضربه دیگه به کمرم برخورد کرد و با تعجب برگشتم و دیدم مامان شیدا هم بیداره و پرسید تو هم بیدار شدی؟ من گفتم (با تعجب) این لگد میزنه ! واقعا اینه!   مامان گفت آره خیلی شیطون شده ...
15 ارديبهشت 1391

عکسهای نی نی ناز مامان

نی نی درحال دعا                                 نی نی ناز من         نی نی  کاراته باز          جیگر مامان سه روز بود         عسل مامان یه هفته بود دنیا اومده بود         خوش خنده مامان         نی نی  زمستونی         ...
2 ارديبهشت 1391