پانته آپانته آ، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

پانته آعشق مامان وبابا

خاطرات بارداری

1391/2/15 22:20
نویسنده : شیداویاشا
830 بازدید
اشتراک گذاری

 niniweblog.com

سلام به دختر گلم

این وبلاگو برات درست میکنم تا بدونی مامان چقدر دوست داره وعاشقته

niniweblog.comniniweblog.com

روزی که فهمیدم باردارم ازخوشحالی باورم نمیشدniniweblog.com

 

تا جواب آزمایش روبگیرم انگار صد سال گذشتniniweblog.com

وقتی جوابو گرفتم از خوشحالی نمیدونستم چی کار کنمniniweblog.com

شبش با بابا جشن گرفتیم رفتیم جگرکی جگر خوردیم آخه مامان شکموت عاشق جگرniniweblog.comخوشمزه

چند وقت بعد ویارم شروع شد مرغ میدیدم حالم بد میشد سبزودرنتیجه تا آخر بارداریم مرغ نخوردم همش حالم بد بود وحالت تهوع داشتم نمیتونستم هیچی بخورمniniweblog.comniniweblog.com

چند ماهی رفتیم خونه مادر بزرگت مامان بابایی تا حالم بهتر شد niniweblog.com

بعد برگشتیم خونه حسابی تنبل شده بودم همش دلم میخواست بخوابمniniweblog.comخواب

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

رزسفید
10 تیر 91 16:46
سلام دوست عزیز فکر جالبیه زدن وبلاگ من خاطرات دوران بارداریمو براش توی یک دفتر خوشگل نوشتم
متاسفانه چون کمرم درد میکنه و پاهام حسابی ورم کرده دکتر گفته از نشستن پرهیز کن به همین خاطر نمیتونم زیاد بیام تو نت
ایشالا وضع حمل کنم تا ببینم چه میشود


ایشاالله دوست جونم یه نی نی سالم و باهوش بدنیا میاری
دوستتون دارم تو و فینگیل خاله رو
بوسسسسسسسسسسس