خاطرات
سلام به دختر نازم
اولین بار تو ٣ ماهگی سرسره بازی کردی با اینکه نی نی بودی کلی ذوق کردی وخوشت اومد
وقتی ٦ ماهه بودی یه روز که داشتی تو لیوان عروسکیت آب میخوردی صدای چیک چیک شنیدم اول فکر کردم خیالاتی شدم ولی وقتی تکرار شد باتعجب تودهنتو نگاه کردم دیدم دوتا نقطه سفیداز لثه ات زده بیرون وایییییییییییییییییییییییییییی خدای من کلی ذوق کردم دخترم دندون در آورده بود
وقتی نی نی بودی عاشق این بودی خودت تنهایی بدون کمک من بشینی منم بالشت میزاشتم دورت کلی ذوق میکردی هنوز نمیتونستی گردنتو خوب نگه داری
عاشق بازی وشیطنت بودی وقتی یاد گرفتی قل بخوری یا وقتی برا اولین بار یاد گرفتی بخوابی روشکمت وسرتو بالا نگه داری کلی ذوق میکردمو وقربون صدقه ات میرفتم
خیلی کم مریض میشدی شاید تا دوسالگی دوبار اونم سرماخوردی هیچ وقت دل درد نمیگرفتی وگریه نمیکردی بچه گل و آرومی بودی
وقتی ٨ ماهه بودی اولین کلمه ات رو گفتی بابا و بابات کلی ذوق کرد
وقتی ٩ ماهه بودی دستت رو به مبلها میگرفتی هی میرفتی این ور هی میرفتی اون ور تازه زلزله شده بودی
وقتی میزاشتمت توی روروئک آنقدر تند میرفتی که میترسیدم
اگه محافظ نداشت دیوارها رو داغون میکردی از بس شیطون بودی
وقتی تازه یک سالت شده بود یه عالمه کلمه میگفتی مبل فرش پرده درخت به تابلو هم میگفتی تابو
وخیلی کلمه های دیگه